چند ماه قبل پنج ساله شد، یعنی پنج سالش تمام شد و به اصطلاح خودمان رفت توی شش سال، هفته ی گذشته با ابزار آرایشگی رفته بود سراغ مادر بزرگش و از خجالت سر و صورت مادر بزرگ در آمده بود، موهای مادر بزرگ را کوتاه کرده بود و صورتش را...

بعد هم از پدر بزرگ پنج هزار تومان به عنوان مزد کار گرفته بود.

شاید به نظر بعضی افراد این اتفاق جالب باشد اما به نظر نویسنده جالب که نیست هیچ درد آور هم هست، دروغ نیست اگر بگویم وقتی این موضوع را شنیدم دنیا را سیاه تر از همیشه دیدم، دختر پنج ساله ی زمان ما که این باشد، وای به حال دخترک من...، ذهنم درگیر شده، ذره ذره حیا را از زنان ما و غیرت را از مردان ما گرفتند، تنها ته مانده ای از حیا و غیرت باقی است که شده امید دل اندک انسانهای واقعاً متدین جامعه...

خدایا چه بر سر ما قرار است بیاید؟ به کجا قرار است برسیم؟ به کدام چاه بی ایمانی قرار است گرفتار شویم؟ خدایا به ما رحم کن، به فرزندان ما...

 

چه بر سر دخترک من قرار است بیاید؟